محل تبلیغات شما



یکی از آیاتی که همیشه در فهمش و شبیه سازیش مشکل داشتم، آیه ی مربوط به خدا و نور بود:

نور:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ اُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۳۵﴾

خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست. (۳۵)

در دوره ی مشقت و بحران، به این آیه رسیدم:

انفال:

. وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾

. و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع می شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد. (۲۴)

 

خدا بین انسان و قلبش حایل می شود

 

از قبل اما این رو می دونستم که :

ق:

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶﴾

همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه می کند، می دانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم. (۱۶)

ترکیب این سه آیه در آن دوران سخت منو به این حقیقت رساند که :

خدا در میان دل و جان ما قرار داره و درواقع نوری از خدا در درون دلهایمان قرار داده شده

سوال بعدیم این بود که خب  چرا پس خدا رو نمی بینیم و گم شده در دل ما؟

با دقت در آیه نور به این مطلب هدایت شدم که  خدا مثل نوری در چراغدان شیشه ای مانندی در دل ما قرار داره

ولی نوری نمی دیدم

خدا بود

پس نور هم بود

دل بود

پس چراغدان هم بود

به خودم رجوع کردم و فهمیدم که شیشه های این چراغدان ممکنه کثیف باشه

یاد آکواریم افتادم

خیلی وقت بود دلم می خواست آکواریومی زیبا درست کنم و همه می گفتند نگهداریش سخته

مخصوصا تمیزکاریش

در شبی از ماه رمضان امسال(98) در سحر به این نکته رسیدم:

شیشه های دلم کثیفه و مانع نور خدا میشه

چرا کثیفه؟

هر گناهی که می کنم مثل جرم بر روی دلم می شینه

پس هر روز جرم و کثیفی زیاد میشه و خب طبیعیه که نور خدا کمتر بیرون میاد

برای پاک کردن این جرم ها چکار می تونستم بکنم؟

.

غافر:

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ﴿۵۵﴾

پس صبر كن كه وعده خدا حق است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش (۵۵)

استغفار و تسبیح خدا در بامدادان و شامگاهان

این داستان ادامه دارد

 


+1 روز روزه قضا داشتم

به لطف و کمک خدا، اول دی ماه تموم شد

البته نماز قضا زیاد دارم

مربوط به دورانی بود که به گمراهی، از خدا قهر کرده بودم

خدا بی نیاز از عبادات ما بندگان است

از بی نهایت سال قبل، فرشتگانی آفریده که

از ابتدای خلقتشان تا روز قیامت

فقط حمد و سپاس اورا می گویند

گرچه به اونها هم نیاز نداره

چون:

اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾

خدای بی نیاز [همه موجودات هستی که نیازمند و عین فقرند برای رفع نیازشان روی به او کنند و از حضرتش گدایی نمایند.] (۲)

ان شاء الله با لطف خدا قضای اون نماز ها رو هم می خونم

خلاصه

دیشب بعد از افطارم نمازمو که خوندم

در صفحه بانوی خدادوست، ویدئو کوتاهی بود که مناسب حال و روز من بود:

الله سبحان می داند که اندوهگین هستی

و می داند که مظلوم واقع شدی

و می داند که قلبت خونین است

ولی بدان که الله عزوجل

می خواهد هنگامی که شکست خورده ای

با او مناجات کنی

و فقط در مقابل او خوار و ذلیل باشی

در آن هنگام

با غم و اندوه خداحافظی کن

کسی که دستش را برای الله بالا ببرد

و تواضع و فروتنی کند

نا امید نمی شود

در حالی که او

شکسته شده

الله سبحان نمی خواهد

بنده اش ناراحت شود

بلکه ناراحتی داده

که پروردگارِ بندگان

صدایت را بشنود

و تورا نجات خواهد داد

چون او وکیل نوست

و بهترین وکیل است.

 

تمام دعاهام متبرک به این آیه زیبا شده

آل عمران:

.حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ﴿۱۷۳﴾

. خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است (۱۷۳)

و پیامی که در این صفحه دیدم برایم اشک و لبخند داشت

خدا رو شکر

 

 

 


دوست داری با خدا ارتباط بگیری؟

دوست داری احساسش کنی؟

دوست داری حس خوبی راجع به خدا داشته باشی؟

یادته بچه بودی چقدر خوش می گذشت؟

همه چی خوب بود تا اینکه بهت گفتن خودت باید کارهات رو انجام بدی

دیگه عروسی و عید برات لذت قبل رو نداشت

هرچی مسئولیتت در زندگی بیشتر شد، دیگه نتونستی از زندگی لذت ببری

یه خلا داشتی و

الان برات می گم چرا؟

وقتی بچه بودی ، خیالت راحت بود که کسانی داری که به فکرت هستند

کارهات رو انجام می دن

 به فکر غذا و استراحت و راحتی تو هستند

 و خیلی چیزهای دیگه

بزرگتر که شدی نقش حمایتی اطرافیانت کمتر شد

 و سختی رو تجربه کردی

خواه ناخواه حمایتگری ازت کم شد

بهت گفتن دیگه بچه نیستی

اما نگفتن چه جوری  بزرگ باشی

چون خودشون هم بلد نبودن

باید شناختت به اطرافت و دنیات بیشتر بشه

باید بفهمی که حمایتگر واقعیت کیه؟

 شعرا:

الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ﴿۷۸﴾

همان کسی که مرا آفرید و هم او مرا هدایت می کند، (۷۸)

 

وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ﴿۷۹﴾

و آنکه او طعامم می دهد و سیرابم می کند (۷۹)

 

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿۸۰﴾

و هنگامی که بیمار می شوم، او شفایم می دهد (۸۰)

 

وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ ﴿۸۱﴾

و آنکه مرا می میراند سپس زنده ام می کند (۸۱)

 

وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ﴿۸۲﴾

و آنکه امید دارم روز جزا خطایم را بر من بیامرزد. (۸۲)

 

اگر به خدا هم به عنوان همان حمایتگرهای دوران بچگی ایمان داشته باشی،

خیالت از کار و روزی و سرنوشت و هرچی .راحت خواهد شد.

 و حتما از زندگیت لذت خواهی برد

پس قدم اول شناخت خدا به عنوان حامی اصلی خودته

فقط شناخت ظاهری نه

با ایمان کامل

حسش کنی

مثل پدر یا مادر در دوران بچگی ات

فعلا تا اینجا کافیه

ادامه دارد

(برای امیر خان عزیزم. آدرس وبلاگت رو ندارم. برام بنویس. مریم عقده ای، وبلاگ قبلی رو حذف کرده)

اومدم ببینم چی نوشتم، آیه امروز پارس قرآن، غافلگیرم کرد:

غافر:

هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ رِزْقًا وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ ﴿۱۳﴾

اوست که نشانه های خود را به شما نشان می دهد، و از آسمان برای شما روزی نازل می کند؛ و فقط کسانی متذکّر می شوند که به سوی خدا باز می گردند. (۱۳)

 

و این هم نشانه ی امروزمون  :)


بقره:

. وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶﴾

. و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مى داريد و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمیدانید (۲۱۶)

 

متنی زیبا متناسب با آیه ای که در کلبه روستایی دیدم ولی آنروز باور نداشتم

ولی الان با عمق وجودم ایمان دارم:

همیشه قرار نیست برای بازگشتمان به سوی ﴿ الله﴾ متعال و آشتی دوباره با رحمتش، معجزه ای برایمان اتفاق بیافتد

بلکه گاهی دنیا را با تمام اسبابش آنقدر بر تو تنگ می کند

که راهی جز بازگشت به سوی او تورا نجات ندهد

گاهی آنقدر تورا دچار سختی می کند تا لحظه ای به خودت بیایی و بدانی قرار است برای چه کسی بندگی کنی

و این تلنگرها لازم است تا گاهی وقتها، غرورمان را در مقابل پروردگار به زانو دربیاورد

گاهی تورا می شکنند و رهایت می کنند

وگاهی آنقدر به تو ظلم می کنند که فقط می توانی به آسمان نگاه کنی و بگویی:

حسبی الله و نعم الوکیل

و هدف همین است که آنها وسیله ای شوند برای بازگشتت به سوی ﴿ الله﴾

بازگشتی که دوباره آرامش و خوشی را به قلب رنج دیده ات باز می گرداند

رنج هایی که تنها با دوری از رحمت او و فراموش کردن یاد و ذکرش، در کنج قلبت لانه کرده بودند

و قرار است در نیمه های شب و در میعادگاه سجده هایت، از چشم های پرآشوبت، بیرون بریزند

و چاره ای نیست، باید آنقدر محک زده شوی تا پاک و خالص شوی برای دیدارش

پس اگر در سختی ها و شکستن هایت، ﴿ الله﴾  را پیداکردی بدان که سختی ها برایت بزرگترین نعمت بوده اند.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها